گفت و گو باکیوان صمیمی از فعالان ملی-مذهبی و دکتر ابوالحسن بنی صدر
مشارکت انتقادی و “مطالبه محور” در انتخابات
گفت و گو با سردبیر ایران فردا
علی فکری
کیوان صمیمی از فعالان ملی-مذهبی و سردبیر نشریه “ایران فردا” در تهران است. ایشان از هواداران رویکرد شرکت انتقادی در انتخابات ریاست جمهوری است؛ دراین بخش دو گفت و گو پیش رو داریم. بخش اول مصاحبه با کیوان صمیمی است که هوادار مشارکت انتقادی در انتخابات است.
آقای صمیمی! منظور شما از شرکت انتقادی و یا آنگونه که خودتان نوشته اید شرکت “مطالبه محور” در انتخابات ریاست جمهوری دقیقا چیست؟
منظور این است که ما به دولت روحانی انتقادهای خیلی زیادی داریم و اکثر این انتقاداتی که در جامعه مطرح هست و حتی دوستان و عزیزانی که نمیخواهند رای بدهند و میگویند فایده ای ندارد، اکثر این ناکارآمدی ها و انتقادات را ما و دوستان ما هم داریم و هیچ جای تردیدی نیست؛ قبلا هم در دولت اصلاحات ضعف های زیادی بود؛ اینطوری نیست که آنها در جهت آرمانها و احقاق حقوق ملت الزاما همه کارهایشان درست بود؛؛ این دولت هم ضعفهای زیادی دارد؛ انتقاد به آن وارد است؛ اما به دلائلی که در مطالب نوشتاری و گفتاری و سخنرانی گفته ام؛ در سرمقاله جدید نشریه ایران فردا هم گفته شده که ما ضمن انتقاد داشتن (به دلائلی که گفته شده؛ و حالا هم لازم باشد عرض خواهم کرد) شرکت میکنیم.
پیش از آنکه به بررسی دلائل شما بپردازیم یک سوال مطرح است: باتوجه به محدودیتهایی که برای نیروهای ملی-مذهبی در ایران اعمال میشود و اینکه بصورت یک تشکل سیاسی توسط حاکمیت به رسمیت شناخته نمیشوند و امکاناتی برای فعالیت سیاسی در ایران ندارند، به این ترتیب شما چطور میخواهید از این رای مطالبه محور پس از انتخابات دفاع بکنید؟
من انتخابات را بصورت یک فرآیند میبینم؛ نه اینکه بصورت حادثه ای در مقطعی که رای میدهیم و بعد به نتیجه [فکر کنیم].درواقع بحثهای مربوط به این فرآیند ( همانطور که در انتخابات 88 هم بیانیه هایی به اتفاق دوستانمان داده شد) و گفتمان مطالبه محور از سال 85 شروع شد. حالا هم این گفتمان را به این شکل دنبال میکنیم که این رای مطالبه محور درواقع باعث میشود که در یک فرآیندی رای دهندگان مطالباتشان را پیگیری کنند؛ البته مطالبات انباشته شده 38 ساله است و مربوط به دولت خاصی هم نیست؛ و این مطالبات را در بحثها، گفت و گوهای علنی، در مجامع دانشجویی و نشریات دنبال میکنیم؛ مردم هم دنبال میکنند؛ اصولا طبیعی است که مردم دنبال مطالباتشان هستند. دنبال کردن مطالبات را باید تقویت کرد و نفس این مسئله به معنی یک حرکت مستمر و فرآیندی است که ادامه دارد و حرکت میکند؛ این حرکت در بستر جامعه و عرصه عمومی در پیگیری مطالبات است که حرکت و جنبش مسالمت آمیز و باصطلاح جنبش اجتماعی در چهارچوب قانون اساسی را شکل میدهد و اصل مشی ما حرکت در چهارچوب جنبش اجتماعی و جنبش به دور از خشونت است؛ یعنی اصل دستاورد ما از انتخابات، فعال کردن حرکت و جنبش در بستر عمومی است؛ ما حزب نیستیم؛ چهار تا و نصفی [تعداد کمی] از افراد قدیم و جدید هستیم؛ شاید این جریان بعنوان یک نحله فکری نظر دیگری داشته باشد. اما نظر من این است که با رویکرد زنده نگهداشتن مطالبات و درخواستها این جنبش اجتماعی آرام و مسالمت آمیز را [حفظ کنیم] و هرچقدر که این جنبش بارورتر و گسترده تر شود، حرف اول و آخر (البته در فرآیند) را میزند،! بنابراین از این فرصتهای انتخاباتی برای استمرار حرکت مردم که دنبال خواستهایشان هستند [ میتوان بهره برد]؛ مگر اینکه بروند خانه و قهر کنند.
تا جایی که میدانیم دوستان شما در خارج از کشور هم طرفدار شرکت در انتخابات هستند ولی میخواهم از منظر هواداران تحریم یکی-دو پرسش داشته باشم. هواداران عدم شرکت براین باورند که نهادهای انتخابی در جمهوری اسلامی ایران دارای نقش و قدرت چندانی نیستند و زیرمجموعه نهادهای انتصابی اند؛ اساسا با چنین استدلال و رویکردی شما موافق هستید که نهادهای انتخابی در حاکمیت، نهادهای دست بالا را ندارند و درواقع نهادهای دیگری هستند که قدرت اصلی را در دست دارند؟ و اگر با چنین رویکردی توافق دارید، درآن صورت شرکت در انتخابات چه معنایی میتواند داشته باشد؟
واقعیت این است که نهادهای انتخابی دست بالا را ندارند. اگر این نهادها دست بالا را در ایران داشتند، آن موقع ایران میشد سوئیس و دیگر وضعیت فعلی نبود؛ همه حرکتها و تلاشهای چند ده ساله [نشان میدهد که] نباید منتظر نتایج کوتاه مدت بود؛ همه این تلاشها برای این است که بتدریج نهادهای انتخابی و حضور مردم تقویت بشوند. اگر این نهادهای انتخابی تضعیف شدند و هنوز هم ضعیفند، این انتخاب کنندگان و عرصه عمومی و جامه مدنی است که ضعیف است البته که ضعیف است؛ و چون یک جامعه یکپارچه، رشد یافته و منسجمی نیستیم، نتیجه اش میشود یک دولت ضعیف؛ و این هم سریع و خلق الساعه و با چند انتخابات حاصل نمیشود. هرچقدر که این فرآیند جنبش اجتماعی و حضور مسالمت آمیز مردم بیشتر و غلیظ تر بشود و رشد بکند، چیزی که عایدش میشود منتخبان مجلس و دولت [خواهد بود]؛ هرچقدر جامعه مدنی با این حضورها و پیگیریها قویتر بشود، آنوقت یک نهاد انتخابی قویتر خواهد شد. این فقط راه حل جمهوری اسلامی ایران نیست؛ در دنیا هم همینطور است. اصلاحات تدریجی و حضور آرام در نظام سیاسی در نیم قرن اخیر اتفاق افتاده است.
20 سال از دوم خرداد 1376 خورشیدی میگذرد و طی بیست سال اخیر منتقدان شما مطرح میکنند که نه تنها پیشرفتی در عرصه حقوق مدنی و حقوق شهروندی صورت نگرفته، بلکه اصلاح طلبان حکومتی از بسیاری از مطالبات پیشین خود عقب نشینی کرده و دیگر حرفی از توسعه سیاسی نیست بلکه با مطالبات سطح پایین تری مردم را به پای صندوق های رای می کشانند. اگر این استدلال منتقدان را بپذیریم که طی بیست سال اخیر اصلاح طلبان حکومتی عقب نشینی بسیار کردند، آیا این دلائلی برای شکست رویکرد شما نیست؟
نه؛ نیست؛ اگر این نگاه را داشته باشیم که اصلاح طلبان و احزاب اصلاح طلب می بایست طی بیست سال کاری [میکردند]، یک نگاه صرفا رفرمیستی است و همه امیدش به چندتا حزب است؛ درصورتیکه من این نگاه رفرمیستی را ناقص میدانم؛ و نگاه جنبشی و حرکت آرام را برای تغییرات جامعه موثر میدانم. سه نگاه هست؛ یکی نگاه جنبشی؛ نگاه رفرمیستی (اصلاحات از بالا) از طریق احزاب و مشارکت در حکومت؛ و نگاه سوم هم که نگاه انقلابی و براندازی است که ما به آن معتقد نیستیم. اینکه اصلاح طلبان بیست سال است کاری نکرده اند، یعنی باید به امید چهار تا حزب و حداکثر چندهزار آدم [به میدان آمد]. بایستی نگاه به مردم و جنبش اجتماعی داشت و اصل کار جامعه مدنی است که من و شما و دوستانمان جزوش هستیم. این ضعف ماست که نتوانسته ایم احزاب قدرتمند داشته باشیم.احزاب باید از پایین شکل بگیرد؛ عدم حضور ما سبب شده که این مهم حاصل نشود؛ پس باید با حضور در عرصه عمومی حرکت بکنیم؛ ضمنا نگاهی هم به رفرمیست داشته باشیم. اما همانطور که عرض کردم نگاه رفرمیستی کافی نیست؛ اما جاهایی لازم است؛ فرآیند دمکراسی سازی در کشورهایی که درحال گذار به دمکراسی هستند فرآیند دمکراسی سازی شان علاوه بر پشتیبانی جامعه مدنی قدرتمند تقویت نیروهای حامی تدریجی که درون ساختار سیاسی و درون حکومت مستقر هستند، آن نیروهای درون حکومت را که میشود تقویت کرد و اصلاح طلب و خواهان اصلاح هستند، آنها را هم در مقاطعی باید پشتیبانی کرد ( در مقطع انتخاب دولت؛ انتخاب نمایندگان مجلس) و سیاه و سفید نکرد. چون ما نگاه رفرمیستی (نگاه از بالا) را ما قبول نداریم دلیل نمیشود که فقط روی جنبش اجتماعی زوم کنیم؛ نه! اصل کار جنبش اجتماعی است، اما براساس نظریات مدون شده و علمی گذار به دموکراسی، باید نیروهایی که در درون ساختار سیاسی هم ساختار تغییر هستند، تقویت کرد. اینکه گفتید این بیست ساله هیچ تغییری ایجاد نشده، کمی بی انصافی است؛ چون حافظه تاریخی مان ضعیف است؛ دوستانی که این را میگویند ظاهرا دهه 1360 یادشان رفته؛ اوائل دهه هفتاد یادشان رفته؛ تغییرات اجتماعی حتی سیاسی که حالا در دهه 90 هستیم نسبت به اوائل دهه 60 یا 70 کاملا ملموس هست؛ اگر کمی فکر کنیم میبینیم که حتما شرائط بهتر از دهه 60 شده؛ فضای سیاسی کمی بازتر شده؛ حتی همین چهار سال اخیر روحانی نسبت به هشت سال قبل بازتر شده؛ همینطور فضای اجتماعی بازتر شده؛ اینها همه تغییر است که به همت مردم (و البته جامعه مدنی ضعیف است) انجام شده؛ ولی باید بپذیریم که ما خودمان ضعیف عمل کردیم و هنوز به آن رشد نرسیدیم که حرکتهای آرام و مستمرداشته باشیم و البته اینها یکشبه؛ چند ساله؛ ده ساله هم ایجاد نمیشود؛ اینها فرآیند گذار است و داریم آرام آرام طی میکنیم.
بسیار ممنونم آقای صمیمی گرامی؛
موفق باشید.
تحریم فعال سازمان یافته انتخابات
گفت و گو با ابوالحسن بنی صدر
آقای بنی صدر! انتخابات ریاست جمهوری مانندهمه دوره های پیشین به یک بحث جدی در اپوزیسیون دامن زده؛ بخشهایی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی معتقد به تحریم انتخاباتند و بخشهایی دیگری براین باورند که از این حداقل فضایی که انتخابات پدید آورده باید استفاده کرد؛ در انتخابات مشارکت کرد و مشارکت را بعنوان یک حق و فعالیت مدنی به رسمیت میشناسند. مایلیم با رویکرد شما در انتخابات آشنا بشویم.
اولا شرکت در دادن رای فعالیت مدنی نیست و هرگز نبوده؛ داشتن حق حاکمیت فعالیت مدنی است که یکی از روشهای بکاربردنش دادن رای است؛ وقتی ملتی این حق را ندارد، اگر کسی هم تردید داشت، صحبتهای چند وقت پیش آقای خامنه ای باید از او رفع تردید کند. او میگوید این دولتها مهم نیستند. رئیس جمهور اهمیتی ندارد؛ بیائید به نظام رای بدهید. نظام کیست؟ نظام این آقاست که خود را صاحب ولایت مطلقه فقیه میداند. اگر کسی برمبنای حقوق با این رژیم مخالف است و برای حقوق فعالیت میکند باید روی حق بایستد و مردم را به حقوق خویش بخواند؛ نه به ترک آن حقوق؛ بیائید رای بدهید که من این حق را ندارم. این فعالیت مدنی نیست. فرهنگ ای هم غیر از فرهنگ تسلیم بوجود نمی آورد. چندوقت پیش در فرانسه انتخابات بود. در این انتخابات یکی از راست افراطی، یکی هم از چپ میانه نامزد بودند. حدود 36 درصد یا اصلا رای ندادند یا رای سفید در صندوق انداختند. از کسانی هم که به آقای مکرون (رئیس جمهور جدید) رای دادند، 43 درصد برای آنکه آن خانم نشود به این آقا رای دادند ( طبق آمار لوموند). یعنی جامعه فرانسوی روی حقوقی که دارد ایستاده؛ نمیپذیرد که او را در یک مدار بسته ای زندانی کنند. یا به این رای میدهد یا به غیر از این؛ یک انتخابات دیگر در الجزایر شد؛ در آنجا صحبتها همه این بود که مردم خودداری فعال داشته باشند؛ یعنی غیبت فعال از صندوق رای؛ بنا برگفته رژیم 2و38 درصد رای دادند. مردم فرانسه گفتند که مردم الجزایر این رژیم را نمیخواهند. این صدای ملتی است که میفهمد یک حقوقی دارد. در این رژیم آن حقوق را نمی یابند و میخواهند داشته باشند.
همین مثال فرانسه را درمورد ایران نمیتوانیم بکار ببریم؟
نه! چون فرانسه ولایت مطلقه را ندارند. نظارت استصوابی به آن معنا وجود ندارد که یک جنایتکار تاریخی را نامزد ریاست جمهوری کنند. ثانیا آقابالاسری با اختیارات مطلق وجود ندارد. ثالثا جامعه فرانسوی خصوصا در این انتخابات از یک دوره تاریخی به وضعیت دیگری دارد عبور میکند. در ایران یک مدار بسته است؛ یا باید به رئیسی یا روحانی رای داد؛ شش نامزدند و درواقع سه نامزد از طرفین! چه کسی اینها را معین کرده؟ شورای نگهبان! رئیس جمهور چه کاره میشود؟ بقول آقای رئیسی نوکر آقای رهبر؛ بقول آقای خاتمی تدارکاتچی! روحانی گفته کسانی که این 38 ساله به اعدام و زندان مشغول بودند بکار ریاست جمهوری نمی آیند. حرف درستی زده؛ ولی وزیر دادگستری آقای روحانی( مصطفی پورمحمدی) هم یکی از آن چهار نفر [هیئت مرگ] بود؛ رئیسی (دو)؛ آقای نیری (سه)؛ آقای اشراقی (چهار)! آن گروه چهار نفری که آقای منتظری گفت آنها جنایتکارهای تاریخی اند، یکی اش وزیر این آقاست؛ یکی رقیب ایشان!
ولی آقای بنی صدر جریانهای اصلاح طلب با نکاتی که شما مطرح میکنید ممکن است موافق باشند، منتهی پرسش شان این است که اگر ما در این انتخابات شرکت نکنیم و مثلا آقای رئیسی انتخاب بشود؛ به هر روی بدیل هواداران تحریم چی هست؟
تحریم دونوع است؛ یک تحریم غیرفعال است که طرف به حقوقش اعتنا ندارد؛ نمیخواهد پای صندوق برود؛ لجش گرفته؛ خوشش نمیاد؛ یا به او گفتند رای نده؛ قبول کرده؛ این فایده ندارد؛ مثل رفتن پای صندوق است. یکی نه؛ تحریم فعال است؛ کسی که این شق را انتخاب میکند بدیلش این است که فرهنگ حقوق پیدا میکند که من انسان حقوق مدارم؛ از جمله این حقوق حق حاکمیتی است که دارم. حق حاکمیت حق مشترک است در پنج دسته حقوق؛ حقوق انسان؛ حقوق شهروندی؛ حقوق ملی؛ حقوق انسان ایرانی در طبیعت و حقوقی که طبیعت دارد؛ و حقوقی که جامعه ایرانی دارد بعنوان عضو جامعه جهانی که این آخری بطور مرتب نقض میشود؛ نتیجه اش این وضعیتی است که ایران در منطقه و در جهان دارد. حق مادر حق حاکمیت است که هر شهروند و هر انسان دارد؛ چون قوه رهبری دارد.
بخشی از هواداران شرکت مطرح میکنند که امکان یک تحریم فعال سازمان یافته در کشور بدلیل فضای سرکوب وجود ندارد؛ ازهمین روی آنها خواستار شرکت انتقادی و مطالبه محور هستند و از این طریق میتوان مطالبات جامعه مدنی را در فضای انتخاباتی مطرح کنند. این رویکرد تاچه اندازه با واقعیتهای جامعه ایران همخوانی دارد؟
اولا مطالبات پنج درصد حقوقی است که باید مرتب مطالبه کرد. نه اینکه مطالبات از رژیم تقاضا شود؛ انسان ایرانی باید از خود این پنج دسته حقوق را مطالبه کند و خودش باید این فرهنگ حقوقی را پیدا کند. و تحریم یعنی اینکه شما دارید آن فرهنگ را به جامعه پیشنهاد میدهید. اینکه شما نمیتوانید تبلیغ کنید این رفع مسئولیت نمیکند. شما نمیتوانید به سلامت زندگی کنید، بنابراین باید زهر بخورید خودکشی کنید؟ این [چه] استدلالی است؟! اثر عملی را ببینید. از زمان کودتای خرداد 60 (قبلش هم در مجلس اول گفتم هرجا دیدید انتخابات آزاد نیست، شرکت نکنید). در مجلس اول فقط 28 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند؛ تازه درهمان هم تقلب شده بود؛ غیرمشروع و غیرقانونی بود. یعنی رژیم از پایه هرگز نمیتواند بخودش مشروعیت بدهد برای اینکه از اول نامشروع بوده است. از آن به بعد هم مرتب این حقوق را یادآور شدیم. نتیجه این شد که درهمان مجلس اول مرا غیابا محاکمه کردند؛ و جرم ام این بود که من حافظ حقوق انسان، حقوق شهروندی، مردم و دمکراسی بودم. حال آقای روحانی میگوید او نامزد دمکراسی است؛ او میگوید: انتخاب بین دمکراسی وغیردمکراسی و حکومت استبدادی است و من به حقوق شهروندی عمل میکنم. جرم خود من طرفداری از خط مشی مصدقی بود. [ایشان حرفهایی میزند اما درواقع نمیتواند آنها را عملی سازد.] یعنی حوزه عوض شده؛ حتی این آقای رئیسی که جرئت داد بخودش بگوید بیکار حقوق شهروندی را برای چه میخواهد؛ زیر فشار درمناظره گفت بیکار به حقوق شهروندی نیاز دارد. این شده یک فرهنگ حقوق، یک فرهنگ دمکراتیک ایجاد شده؛ تحریم فعال یعنی همین؛ اینکه چه مقدار بروند پای صندوق اهمیتی ندارد؛ اهمیتش این است که جامعه دارد این فرهنگ را پیدا میکند، هرچه زودتر بهتر، برای اینکه دیرتر اگر پیدا کند ممکن است دیگر هیچوقت نتواند آن چیزی را که از دست میدهد جبران کند.
هواداران تحریم عمدتا بر این نکته تاکید میکنند که مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری به ولایت فقیه مشروعیت میدهد. درحالیکه بخشی از هواداران مشارکت در انتخابات ضمن رد این استدلال و ارزیابی این رای را بعنوان یک رای اعتراضی به ولایت فقیه مطرح میکنند اگر شما این مسئله را مطرح میکنید پس نتایج منطقی آن را هم باید بپذیرید. هنگامی که حدود 60 درصد دارندگان حق رای در انتخابات شرکت میکنند پس بنا به استدلال شما باید رژیم دارای مشروعیت باشد. پاسخ شما چیست؟
این توجیه کردن زبان عقل است؛ هر روز یک توجیه میسازند؛ یکی از توجیهاتی هم که ساختنه اند همین است؛ رژیم در داخل اصلا محتاج این مشروعیت نیست؛ برای اینکه اصلا برای مردم حق رایی قائل نیست؛ آنها حق شرکت در ولایت برای مردم قائل نیستند؛ آن را مختص رهبر میدانند که آن را هم خدا داده؛ رژیم در بیرون مرزها به این رای نیاز شدیدی دارد؛ یک رژیم تک پایه است و میخواهد به دنیا بگوید که من به مردم ایران متکی ام؛ برای اینکه آنها پای صندوق آمده و رای داده اند. کسانی که اینطور توجیهات را میسازند به تناقض حرفشان توجهی ندارند؛ همین افرادند که مردم را پای صندوق میکشانند و رژیم به این ترتیب مشروعیت میگیرد و پدر مردم را هم درمیاورد؛ میگویند ما میخواهیم دوره احمدی نژاد تکرار نشود؛ بعد وقتی از استدلال کم میاورند [حرفهای مشابه میزنند]. دموکراسی قاعده خودش را دارد؛ مبنای دمکراسی حاکمیت مردم است؛ هر نفر یک رای؛ رای نه بمعنایی که به صندوق انداخته میشود؛ بمعنای حق حاکمیت؛ هر انسان ایرانی، شهروند، شریک در حاکمیت ملی؛ این اصل است؛ اگر اینطور نباشد، یعنی نگذاشتند به این حق عمل بکند، آن رای مشروعیت ندارد؛ مردم عراق هم به صدام 100 درصد رای دادند؛ کسی او را در دنیا مشروع نشناخت. مردم در اروپای شرقی اجبارا میرفتند رای میدادند؛ مگر آنها مشروعیت پیدا کردند؟! رای که مشروعیت نمی آورد وقتی که حق نیست؛ این نمایشی که مردم صف بستند و رژیم را قبول دارند، این را شرکت نفرمائید.
صرفنظر از رویکرد شما که تحریم است، ارزیابی تان از انتخابات پیش رو چیست و فکر میکنید چه تعدادی در انتخابات شرکت میکنند و کدامیک از نامزدها شانس بیشتری برای پیروزی دارد؟
ایرانیها سه دسته اند؛ یک دسته رای دهنده ها با حدود 30 درصد؛ دسته ای که رای نمیدهند 35 تا 40 درصد؛ دسته سوم هم کسانی اند که مترصدند ببینند که رایشان چه محلی از اعراب پیدا میکند؛ اینها کسانی اند که تاثیرشان هفته آخر معلوم میشود؛ مثلا از دو تا سه بعدازظهر یکدفعه میروند و رای میدهند. همین حالا که صحبت میکنیم این دسته تعیین کننده وسط هنوز تکلیفشان را معین نکرده اند که شرکت میکنند یا نه؛ آقای روحانی میخواهد مدار بد و بدتر را درست کند که مردم را به پای صندوق بکشاند که رئیسی پیروز نشود؛ تابحال موفق نبوده که رئیسی را بدتر و خطر جلوه بدهد؛ هنوز این احساس بوجود نیامده؛ ممکن است که بوجود بیاد؛ اگر بوجود بیاد، تعداد بیشتری پای صندوق میروند؛ ولی این دست خود رژیم است؛ بقول آقای کروبی (یک وقتی در مجلس گفته بود) در این انتخابات قرار بود [رای ها را] ضربدر سه کنیم؛ منتهی مال هرکس را به نسبت خودش اضافه میکردیم. حالا این [قاعده] ضربدر سه اتفاق می افتد؛ ولی آن نسبت ها رعایت نمیشود و اعتراض آقای کروبی به این امر بود.ارقامی که رژیم میدهد نزدیک به تمام موارد قلابی است و دیگر اعتباری ندارد. واقعیت این است که اکثریت بزرگی مخالفند؛ اما متاسفانه رای هم میدهند!
کدام نامزد شانس بیشتری برای پیروزی دارد؟
درحال حاضر که داریم حرف میزنیم قرار است آقای روحانی رئیس جمهور بشود. اما 48 ساعت قبل از انتخابات وقت تعیین کننده ای است؛ تا یکهفته قبل از انتخابات رقم یک درصد را برای آقای احمدی نژاد پیش بینی میکردند. اما 48 ساعت قبل از انتخابات تصمیم گرفته شد این آقا انتخاب شود.
تا چه اندازه امکان تکرار تقلب مثل سال 88 هست؟
بنظرنمیرسد؛ چون حالت جنبش به آن شکل نیست. سال 88 رفتند به آقای موسوی رای بدهند که به مفهوم ضدیت با خامنه ای بود.
بسیار از شما ممنونم.
روز شما خوش؛
http://www.bbc.com/persian/iran/2014/05/140531_l12_iranfarda_mag_republished_after_14years
لینک بالا: توضیحات بیشتر درباره نشریه مجله ایران فردا