مصاحبه با اولین رئیس جمهور اسلامی ایران درباره “آشتی ملی” طرح پیشنهادی پنجمین رئیس جمهور به رهبر جمهوری اسلامی
تهیه کننده:علی فکری
تداوم جنگ تبلیغاتی میان جمهوری اسلامی ایران و دولت جدید ایالات متحده امریکا و همچنین ادامه تنش در درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و سهم خواهی اصلاح طلبان زیر عنوان طرح” آشتی ملی” و رد آن توسط رهبر جمهوری اسلامی و اصولگرایان همپیمان با اوست. درهمین رابطه چندی پیش گفت و گویی با فرخ نگهدار از سیاستمداران جانبدار طرح آشتی ملی انجام دادیم و در ادامه سلسله گفت و گوهایی که به شنوندگان رادیو” راه ابریشم” وعده داده شده بود، این بار با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهور اسلامی ایران، به گفت و گو نشستیم.
اولین سوال این است که آیا آنچه که امروز میان تهران و واشنگتن می گذرد، به گمان شما یک جنگ تبلیغاتی است یا آنطور که بعضی ها میگویند مخاطرات جدی ایران را تهدید میکند و ما شاهد یک مرحله تازه در مناسبات تهران–واشنگتن هستیم؟
جنگ هایی که رژیم کنونی ایران را درگیر کرده، شش تا جنگ هست، یکی جنگ تبلیغاتی است؛ جنگ نظامی در سوریه؛ جنگ اقتصادی؛ (ایران نه نتها تحریم هست بلکه از طریق نفت هم تحت فشار هست)؛ جنگ از راه ترور و جنگ دیپلماتیک؛ حالا وقتی آقای اوباما بود و کوششی بود که سعودی ها با همدستی اسراییل و اون شیوخ خلیج فارس میخواستند یک اتحادی بر ضد ایران ترتیب بدهند که امریکا پشتش باشد، اوباما نپذیرفته بود؛ لابد نشده؛ حال صحبت این هست که آیا ترامپ این کار را خواهد کرد یا نه؛ اگر جواب مثبت باشد؛ آنوقت بله؛ برای کشور ما خطرخیز هست؛ علامت ها نشان میدهد که این جواب تا حالا مثبت هست؛ {چون} این همکاری سعودی ها و اسراییلی ها بیشتر از پیش از پرده بیرون افتاده؛ شما کافی است که به همین اظهارنظرهای اخیر مقامات سعودی، ترکیه و اسرائیل در گردهمایی امنیت مونیخ توجه کنید؛ اطلاع راجع به دیدارهای محرمانه اسراییلی ها با سران عرب هم منتشر شده؛ سفر آقای نتانیاهو به واشینگتن و آن قول و قرارها و صحبت هایی که دوطرف کردند هم هست. آقای ترامپ هم میگوید ما البته نمیگوییم با ایران چه خواهیم کرد و اینکه تازگی فرمودند که در سوریه مناطق امن ایجاد میکنیم که خرجش را کشورهای خلیج فارس خواهند پرداخت؛ اینها مجموعا میگوید که آقای ترامپ موافق این هست که امریکا در کنار اتحاد بین سعودی ها و اسراییلی ها و این شیخ های خلیج فارس برضد ایران قرار بگیرد؛ ضمنا موضعی هم که وزیر خارجه ترکیه در مونیخ گرفته جالب هست؛ (اونا بودند که میخواستند مناطق امن رو در سوریه که اوباما نپذیرفت)؛ حالا اگر آقای ترامپ هم بپذیره خوب این ترک ها یکپا با روسها یکپا هم با امریکاییها {هستند}؛ این درمجموع وضعیتی رو بوجود آورده که مطلوب برای امنیت ملی ما نیست!
همینطور که اشاره کردید {و با توجه به} اظهارات وزرای دفاع اسراییل و امورخارجه سعودی در کنفرانس مونیخ (که اظهارات بسیار تند و بی پروایی بود) بنظر میرسه که نوعی حلقه محاصره جمهوری اسلامی درحال تنگ تر شدن هست؛ اما هدف از این محاصره آیا آنگونه که بعضی معتقدند تغییر حکومت در ایران هست یا تنها باج خواهی بیشتر از جمهوری اسلامی و تغییر رفتار رژیم؟
اینکه سعودی ها صحبت از تروریسم بودن حکومت ایران کردند، که نمیشود گفت که دروغ است اما خودشان به توان دو تروریست اند؛ ترورهای یازده سپتامبر کار سعودی ها بود؛ در سوریه این هفت برادران سعودی بوده اند که افراد گروه های مسلح را{ به ترتیب} وارد لیبی؛ بعد سوریه و بعد هم عراق کردند؛ اونها درواقع میخواهند ایران را دستاویز قرار دهند برای توجیه آنچه که دارند در منطقه انجام می دهند؛ هدف این است که رژیم های استبدادی دست نشانده ادامه حیات دهند و زیانش را ملت های منطقه بپردازند تا امکان رشد و استقلال و آزادی را از دست بدهند! اما این حلقه برای چیست؛ فرض کنیم جنگی هم رخ ندهد؛ اما سایه جنگ که دوباره برگشته؛ آن تحریمها و” تهدید به تحریم” ها هم که برگشته؛ اگر فرض کنیم به همین مقدار بماند؛ حالا آیا همین مقدار کافی نیست برای اینکه سرمایه گذاری در اقتصاد ایران انجام نگیرد؟ یک وضعیتی که بی ثبات و تهدیدآمیزه، این وضعیت وضعیت گریز از سرمایه گذاری است؛ گریز از سرمایه گذاری هم تبعات خودش را دارد؛ مثل بیکاری؛ گسترش اقتصاد “مصرف محور” و باج دهی که درحال حاضر همین رژیم دارد این کار را میکند؛ حالا اگر این غلیظ تر هم بشود، آن وقت تحریم های جدید وضع و وضعیت از این هم بدتر میشود؛ تا وقتی که تهدید از بیرون بیشتر هست، باب طبع آقای خامنه ای است؛ اگر فشار جامعه جهانی بیشتر شود؛ رژیم راحت تر میتواند با کمی فشار اوضاع را کنترل کند؛ همین است که خیلی راحت این آدمی که دیروز می گفت بیایید رای بدید ولو مخالف نظام هستید، بخاطر منافع ملی؛ حالا محمد خاتمی میگه بیایید آشتی و ما از شما {رهبر} پیروی میکنیم؛ {خامنه ای } میگه نه؛ ما با شما آشتی نداریم! روشهای به اصطلاح خشونت آمیز القا میکند؛ نه تنها در سطح جامعه در خود رژیم هم؛ شما توجه کنید به موضع اش راجع به اهواز؛ این آدم فکر میکند که ریزگردهای خوزستان پدیده جدیدی هست! بعد از اعتراض مردم یادش افتاده که باید مسئولان عمل کنند؛ این رفتارها رفتارهای یک آدمی است که خیالش راحته؛ وگرنه اگر وضعیت خودش رو سخت میدید، خیلی زودتر به فکر چاره ای می افتاد؛ به قول یک نماینده اگر یک روز درآمد نفت خرج {وضعیت هوای خوزستان} بشود این مشکل ریزگردها در خوزستان حل میشود؛ بنابراین خیلی زودتر قابل حل بوده؛ {این نشان میدهد که} او اصلا خودش را محتاج این امور نمی بیند؛
هدف از این فشارها توسط مثلث سه ضلعی سعودی، امریکا و اسراییل چی میتواند باشد؛ آیا تغییر رفتار رژیم آنگونه که گفته میشود و واداشتن رژیم در تجدیدنظر در سیاستهای منطقه ای خودش یا تغییر رژیم به باور بعضی ها؟
این تجربه امروز که نیست؛ خصوصا امریکا از گروگانگیری تاکنون با این رژیم تجربه ها دارد؛ خوب؛ هر زمان که این فشار از بیرون بیشتر شده، جنبش در ایران فروکش کرده؛ این را که مرتب دیده اند؛ پس اگر اینها میخواستند که رژیم ایران از یک رژیم استبدادی به یک دولت حقوق مدار تغییر کند روش دیگری درپیش میگرفتند؛ اینها هیچ نمیخواهند رژیم دیکتاتوری در ایران جانشین داشته باشد؛ شما نگاه کنید همین آقای نتانیاهو اگر حالا مورد ایران رو پیش نکشد، باید جواب مسایل داخلی اسرائیل را بدهد که ناتوان است؛ بدتر از او این سعودیها که غرق فساد هم هستند؛ همین آقای ترامپ در ورود با خارجی ها شروع کرده خصوصا با ایران؛ طبق آمارها 14 درصد پزشکان امریکا ایرانی هستند؛ درصد مهندسان ایرانی در تحقیقات فضایی از این هم بیشترهست؛ یک کشوری که از این همه فرهیخته و دانشمندان ایرانی سود میبرد ( جهان هم از وجود آنها سود میبرد) واقعا این برای رییس جمهور آنجا شرم آور نیست که اجازه آمدن ایرانی را به امریکا نمیدهد چون فرض بر این است که آنها تروریست اند؟! اصل بر برائت نیست؛ اصل بر مجرمیت است! خوب، چرا این کارها را میکنند؛ برای اینکه یک ابرقدرتی افتاده در مرحله انحطاط و راه حلهایی که اینها دارند، از همین نوع است؛ نمیخواهد به جامعه امریکایی حقیقت رو بگوید؛ راه حل واقعی هم برای مسائل داخلی امریکا ندارد؛ یکماه است که آمده و مسخره همه دنیا شده؛
کابینه ای است بسیار بحرانزده و طی همین یکماه چندین عضو کابینه عوض شده؛
مک کین که خودش نامزد ریاست جمهوری بود و حالا هم سناتور است با اشاره به سرمقاله لوموند” آقای ترامپ میخواهد آزادی مطبوعات را در امریکا از بین ببرد”؛ دو جمله گفته؛ یکی اینکه: حمله به مطبوعات کار دیکتاتورهاست؛ و دیگر آنکه: همکاری با ترامپ فاجعه است؛ خوب حالا “این فاجعه”میخواهد که خودش را نگهدارد؛ چه باید بکند؛ از سیاست داخلی باید شروع بکند که وعده داده بود؛ چرا نکرده؟! از سیاست خارجی شروع کرده؛ آن هم از کجا؛ بیچاره تر از ایران جایی رو گیر نیاورده، چسبیده به ایران؛
اگر بخواهیم سری به داخل بزنیم و بخواهیم این پدیده ها رو به هم وصل بکنیم، چندی پیش آقای محمد خاتمی در تقابل با همین مخاطراتی که شما هم به آن اشاره کردید، طرحی رو به نام آشتی ملی ارائه داد که از مطالعه این طرح اینطور برمیاد که آقای خاتمی -البته نه آشتی ملی- که وحدت میان جناح های درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی را خواستار بود و ظاهرا قید و شرطی هم برای این قائل نشده بود؛ با این همه این طرح بسیار زود توسط آقای خامنه ای به شکلی قاطعانه رد شد؛ هدف اصلاح طلبان از آشتی ملی در شرایط کنونی چی بود؟
اول اینکه دونفر که باهم آشتی میکنند، سر چی میتوانند آشتی بکنند؛ سر قدرت که محل آشتی نیست؛ برای اینکه باید یکی قدرت داشته باشه یکی نداشته باشه تا واقعیت پیدا کند؛ اینکه آقای خامنه ای حاضر بشود و بگوید که شما هم شریکید، با قدرت سازگار نیست و نمیگوید؛ پس باید سر حقوق آشتی بشود. خصوصا اگر آشتی ملی {مطرح باشد}؛ ملی یعنی مردم؛ کسی بخواهد آشتی بکند آن هم ملی باید بپذیرد حقوق انسان رو؛ حقوق شهروندی مردم ایران رو؛ حقوق ملی مردم ایران رو؛ حقوق طبیعت ایران رو؛ حقوق جامعه ایران رو به عنوان عضو جامعه جهانی؛ ایشان همچنین پیشنهادی کرده؟ اگر کرده بود آقای خامنه ای میتوانست این جواب رو بدهد انصافا؟ نه! نه ایشان چنین پیشنهادی رو کرده نه او میتوانست پاسخی که داد، بدهد؛ ایشان میگه که “خطر از بیرون هست! خطر عملا در بیرون نیست در درون هست، شما یک وضعیتی رو درست کردید در درون که ایران از بیرون آسیب پذیر شده؛ راحت میشود این رو هدف گرفت؛ دستاویز کرد؛ اگر این کشوری بود دارای دولت حقوق مدار؛ مردمی بودند شهروندان حقوقمند؛ چگونه ممکن بود یک قدرت خارجی ایران رو دستاویز کند؟ پس مشکل در داخل هست؛ بخواهی از بیرون تهدید نباشد، این مردم باید از حقوق خودشان برخوردار بشوند؛ آقای خاتمی اگر نگران تهدید بیگانه هست باید اصرار در حقوق مردم بکند، والا یک ملت محروم از حقوق با آشتی شما، آسیب پذیرتر میشود؛ چون الان میگویند که آقای ترامپ این کارها را نکند، زیرا این جناح “میانه رو” تضعیف و آن جناح رادیکال تقویت میشود؛ اگر هیئت حاکمه متحد شد، این بهانه هم ازدست میرود و فشار رو بر مردم بیشتر میکند؛ پس این پیشنهاد شما متناقض است با ادعای شما برای جلوگیری از رفع خطر بیگانه؛ حالا شما چرا این پیشنهاد رو کردی؟ چون خودت رو ضعیف دیدی؛ ضعیف تر از گذشته؛ گفتی آقای خامنه ای! ما با اصل پیروی از شما موافقیم؛ (امری که رئیس دفتر شما هم تصریح کرد که باید از رهبری پیروی شود). اجازه بدهید ما از این ممنوعه ها خارج بشویم و حالت عادی پیدا کنیم؛ او هم گفت: نه! نمیتوانست موافقت کند؛ برای اینکه فرض کنیم بگوید بله؛ اولا هر قدرتی به تضاد احتیاج داره؛ ثانیا به توجیه؛ خوب اگر موافق باشد، چطور باید آن را توجیه کند؛ فردا انتخابات است؛ اینها میخواهند مهندسی کنند؛ نمیخواهند که انتخابات آزاد انجام بگیرد؛ آقای خامنه ای نمیخواد که ولایت مطلقه اش صدمه ببیند؛ پس میگوید شما یک راه حل دارید؛ “سرسپردگی”؛ خیلی صریح و روشن؛ این را خودش گفته؛ نه اینکه من از قول او بگویم؛ گفته باید بیایند و توبه کنند تا عفو بشوند؛ یعنی خود رو بی نیاز میبیند که به طرف مقابل اندک رویی نشان بدهند؛ اگر وضعیتش سخت بود، رو نشان میداد؛ یادتان هست که بحث ” نرمش قهرمانانه” رو پیش کشید و با مهندسی انتخاباتی موافقت کرد که آقای روحانی هم شد رئیس جمهور؟! حالا خودشان را محتاج نمی بینند؛ البته درحال حاضر بهتر از آقای روحانی هم گیرش نمی آید و به نظر نمیرسد که بخواهد فرد دیگری را جانشین روحانی کند؛
خیلی ها خامنه ای رو با شاه مقایسه میکنند و بر این باورند که او مست قدرت هست و درواقع صدای هیچ منتقدی رو حتی در درون هیئت حاکمه نمیشنود؛ این بیشتر میتواند هم به زیان جمهوری اسلامی و هم برای آینده ایران زیان آور باشد؛ آیا چنین قیاسی اساسا درست هست؟ یعنی ما نشانه هایی از فروپاشی رژیم را در ایران می بینیم؟
علائم فراوانی مشاهده میشود که زوار این رژیم دررفته است؛ و اینکه او مثل سابق مهار کشور را ندارد؛ اینکه عیان هست؛ همینکه یک رژیمی نمیتواند قضیه ریزگردها را حل بکند، یعنی دیگر فلج است؛ وقتی این علائم را خامنه ای بروز داد، من گفتم که اوعقده شاه سابق را دارد؛ منتهی میخواهد بگوید که آن کارهایی را که او موفق نشد، من موفق میشوم؛ مثل قضیه اتم! اتم را هم شاه راه انداخت؛ او هم میخواست بمب اتم داشته باشد؛ این مدعی شد که او ناتوان بوده؛ ولی من بمب رو می سازم؛ و نتیجه اش شد این بحران اتمی که می بینیم؛ و همینطور در مورد اداره دستگاه حاکمه دقیق که بشوید، می بینید که همان ضعف ها را این هم دارد بروز میدهد؛ او هم حوصله اینکه مقامات رژیم اش بله- نه بکنند “و صلاح هست و صلاح نیست بکنند” را نداشت؛ خامنه ای هم همینطور است؛ والا خوب، توهین لازم نبود؛ خاتمی که رئیس جمهور همین رژیم بوده و این آقای خاتمی؛ به قول خودشان 22 میلیون رای داشت؛ اقل ادب که لازم بود که “توی دهن” این نزنی ولی خوب زد؛ اینها باصطلاح بجاست؛ اما رژیم ها دوجور منحط میشوند و سقوط میکنند؛ یکجور سقوط میکنند بدون اینکه کشور صدمه جدی ببیند؛ ولی جور دیگری هست که طوری سقوط میکنند که کشور صدمه جدی می بیند؛ این دومی درگرو مردم است؛ اگر این مردم به جنبش های مختلفی که درگیرند، وسعت ببخشند، صدمه انحلال رژیم به ایران بسیار کم میشود؛ چون فشار بیرون نسبت به “مردم در جنبش” کاهش پیدا میکند؛ اما اگر منفعل بمانند، متاسفانه این انحلال میتواند برای کشور خیلی خطرناک باشد؛
اجازه بدید همینجا این سوال رو مطرح کنیم همانگونه که اساسا این “فشار از بیرون” آنگونه که بسیاری ازسیاستمداران نزدیک به اصلاح طلبان مطرح میکنن، آیا به زیان اپوزیسیون و جامعه ایرانه؛ مثالهای زنده ای رو میشه زد مثل تحریم های اقتصادی که منجر به تغییر و تحولاتی در کشورهایی مثل برمه و افریقای جنوبی و کشورهایی دیگر شد که به هر روی این فشار خارجی به کمک فشار داخلی آمد و منجر به تغییر و تحول شد؛ آیا در شرایط کنونی ایران هم این فشار خارجی میتونه تاثیر بذاره؟
ببینید، اینها را در یک نوشته ای توضیح دادم؛ این را به اختصار برای شما بازگو میکنم؛ در افریقای جنوبی اقلیت سفیدپوست تحریم شد و تحت مجازاتهای اقتصادی قرار گرفت؛ نتیجه اینکه این اقلیت سفیدپوست واقع شد میان دوفشار؛ یکی فشار از بیرون که تحریم کرده بود؛ یکی فشار از درون شامل اکثریت عظیم سیاهان به رهبری ماندلا ( که جانبدارعدم خشونت و جنبش همگانی بود،بنابراین {حکومت} تسلیم شد؛ پس فشار از بیرون اگر قابل انتقال به جامعه نباشد و آن جامعه هم در حرکت باشد، رژیم را تضعیف میکند؛ بهترین نمونه اش افریقای جنوبی است؛ اما اگر فشار از بیرون قابل انتقال به مردم باشد، نه! آن فشار بیرونی جامعه را ضعیف تر و رژیم را تواناتر؛
منظورتان این است که فشارها جامعه مدنی در ایران را ضعیف تر میکند چون متوجه جامعه ایران هست تا جمهوری اسلامی؟
البته! رژیم میتواند این را منتقل کند به جامعه؛ یعنی فشار از بیرون را جامعه تحمل کند؛ چنانکه در عراق اینطور شد؛ اگر جنگ پیش نمیامد، رژیم صدام حسین سر جایش بود؛ فشار به آن مردم هم به قدری شدید بود که تا آن وقت گفتند بین 500 تا 800 هزار نفر کشته شدند؛ براثر آن سختی ناشی از تحریمها؛ حالا درمورد ایران هم انواع تحریم ها ممکن هست؛ اما غرب که نمیخواهد آنها را انجام بدهد؛ میشود که خود رژیم تحریم شود بدون اینکه به مردم فشار وارد شود؛ و اینها در یک فهرست شامل 28 تدبیر پیشنهاد شد؛ من خودم به دعوت تعدادی از نمایندگان پارلمان به مجلس آلمان رفتم و اینها را آنجا طرح کردم؛ متاسفانه غرب درپی این قبیل تحریمها نیست؛ آنها درپی تحریم هایی هستند که موقعیت غرب را به عنوان “مسلط” تثبیت کند؛ این هست که میگوئیم به جامعه ایرانی فشار میاید؛ برای همین آنهایی که به آقای اوباما گفته بودند که فشار بر ایران رو زیاد کن؛ و کرد؛ نتیجه اش ازحرکت افتادن جنبش 1388 بود که خوابید؛
بنظر شما چه نوع تحریم هایی کاربرد دارد؟
تحریم هایی که مستقیم رژیم رو هدف قرار بدهد؛
ولی رژیم و اقتصاد ایران بگونه ای درهم آمیخته هستند؛ بسیاری از اهرم های اقتصادی در دست سپاه پاسدارانه؛ چکونه تحریمی میشه مستقیما متوجه رژیم کرد؛ ولی فشارش به جامعه نیاد؟
ببینید درسته که اقتصاد داخلی و اقتصاد مردم تابع اقتصاد و بودجه دولت هست؛ اگر نفت تحریم شود، مستقیم فشارش انتقال پیدا میکند به مردم ایران؛ همانطور که کرد؛ این است که کمک به اینکه این اقتصاد بتواند قوت بگیرد در درون، به زیان رژیم تمام میشود؛ بیخودی که رانت خوارها به دنبال تحریم از بیرون نیستند؛ در دولت آقای احمدی نژاد ببینید چقدر اینها رانت خوردند؛ اما مثلا میشود یک تحریم بین المللی راجع به اسلحه برقرار کرد؛ این شدنی است؛ میشود تحریم راجع به سران رژیم برقرار کرد؛ نه به معنای {بستن} حساب ها و اینها؛ به معنای هرگونه تحریم دید و بازدید با اینها؛ هرگونه رابطه با اینها؛ تحریم واقعی این است که آن رژیم به انزوا دربیاد به طرزی که جامعه جهانی بداند از بیرون فشاری در جهت اینکه مردم نتوانند حرکت بکنند وارد نمیشود و عکس اش هم هست؛ و اینها برمی خیزند همانطور که در افریقای جنوبی برخاستند.
درواقع میشه نتیجه گرفت که مراد شما از تحریم تحریم دیپلماتیک و تسلیحاتی هست؟
همانطور که گفتم 28 مورد فهرست کردم که حالا در ذهنم نیست؛ مواردی مثل تحریم تسلیحاتی و شفاف سازی بازرگانی خارجی؛ بازرگانی خارجی را راحت میشود شفاف کرد؛ به ترتیبی که اینها نتوانند رانت های عظیمی را به جیب بزنند! فرض کنید شما یک کالایی را به ایران می فروشید؛ اینهایی که خرید می کنند امتیازهای صادراتی از کشورهای صادرکننده می گیرند. یک تخفیف هایی بابت حمل ونقل می گیرند؛ اینها وارد ایران میشود؛ به چه قیمتی تمام شده؟ اگر کشور مبدا این را اعلام بکند،هم جامعه خودی و هم جامعه جهانی روی فساد حساس میشوند؛ انتقال پول ها به خارج اینجور نیست که قابل کنترل نباشد؛ چنانکه حالا دارند مال خیلی جاها را کنترل می کنند. اینها شفاف سازی بکنند خیلی متفاوت میشود؛ عملا کلی قیمت ها در ایران میاید پایین؛ ثانیا هم جامعه خودی هم جامعه بین المللی نسبت به فساد حساس میشوند؛ بنابراین خیلی کارها شدنی است؛ ولی اگر آنها بخواهند چنین بکنند آن وقت این خرده-برده ها را که با دنیا دارند چطور حل و فصل کنند.
من آخرین پرسش رو با شما مطرح میکنم. ما امروز در اپوزیسیون جمهوری اسلامی یا آنچه که خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی می نامد، شاهد دو گرایش عمده هستیم که هر دو گرایش بدون آنکه یک پروژه مشخص و معینی داشته باشند در شکاف ها زندگی می کنند؛ یکی از این گرایشات در شکاف های درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و شکاف میان جناح ها زندگی می کند و عملا به دنباله روی از جناحی از هیئت حاکمه به راه افتاده؛ و گرایش دیگر عمدتا به شکاف میان ناتو و جمهوری اسلامی امیدوار هست و بالا پایین رفتن شکاف میان ناتو و جمهوری اسلامی به آنها جان میده و یا آنها رو افسرده میکنه؛ با توجه به این تحلیل – شما ضمن اینکه میتونید نظرتان رو نسبت به این تحلیل بیان کنید — چه آینده ای رو پیش روی جامعه ایران می بینید؟
عرض کنم که این دوگرایشی که گفتی واقعیت هست؛ درواقع یک گرایش هایی” درون رژیم” را محل عمل قرار دادند؛ یک گرایش هایی هم بیرون ایران را؛ در وابستگی به قدرت های خارجی؛ اینها اپوزیسیون نیستند برای اینکه از جنس خود رژیم اند؛ قدرتمدارند؛ دنبال قدرتند؛ دنبال اینکه جامعه ای برخودار از حقوق بشود نیستند؛ اما معنایش این نیست که بدیلی وجود ندارد؛ بدیل،استقلال- آزادی، وجود دارد؛ و آن در بیرون این رژیم درون ایران را محل عمل میداند؛ برنامه عمل هم دارد؛ طرح قانون اساسی هم نوشته شده؛ اینکه چگونه اقتصاد “مصرف محور” را به اقتصاد ” تولید محور” تبدیل کرد، براش برنامه هست؛ مسئله انتخاب جامعه است؛ این جامعه است که باید بگوید کدامیک از این راه حل ها را می پذیرد؛ حاضره به جنبش دربیاد یا حاضر نیست؛ ما کوشش میکنیم که جامعه توانایی و امید را درخود باز بیابد و به عمل برخیزد.
قبل از خداحافظی فقط یک نکته میخوام مطرح کنم؛ این بدیل که شما به آن اشاره می کنید، هنوز به یک جنبش یا یک نیروی سازمان یافته و موثر تبدیل نشده؛ شاید به لحاظ نظری این بدیل وجود داشته باشد؛ اما در عمل وجود ندارد.
خیر؛ به لحاظ عمل هم وجود دارد؛ سازمان هم دارد؛ هم در درون کشور هم در بیرون کشور؛ منتهی رژیم حساسیتش نسبت به”این بدیل” صد در صد هست؛ جامعه هم آن حالت امید و توانایی را هنوز به طور کامل درخود نیافته؛ و کوشش ما این است که بیابد و می یابد.
آقای بنی صدر گرامی من از شما ممنونم از اینکه در این گفت و گو شرکت کردید؛ با این امید که بتوانیم همین موضوع رو بطور مشخص به موضوع یکی از گفت و گوهایمان در آینده تبدیل کنیم.
بسیار عالی؛