زنان فراموش شده لُر
زنان فراموش شده لُر
عاطفه بیرانوند
بخش اعظم جامعه لرستان را زنانی تشکیل داده اند که هیچ از خود و حقوقشان نمی دانند حقوقی که گاه آنها را برای رساندن به جایگاهی انسانی و برابر در معرض خشونت علیه آنها قرار می دهد. خشونت علیه زنان منجر به آسیب های جسمی،جنسی و روانی می شود.
خشونت علیه زنان در مناطق لرنشین همچون سایر مناطق چندین نوع از خشونت که شامل خشونت کلامی، روانی، جنسی و تنبیه های جسمی است را تجربه می کنند. خشوت هایی که فراتر از آن هم می رود و به شک و بدبینی تبدیل می شود و تعریف زن خوب بودن یعنی در خانه ماندن، کدبانوبودن و ضعیفه خطاب شدن است.
مناطق «لرنشین» که زن خوب بودن را در کدبانو بودن، شستن، پختن و بچه داری می دانند خشونت را به شیوه هایی دیگر در مورد جنس زن اعمال می کنند خشونت هایی از نوع حس مالکیت داشتن به زن.
یکی از عوامل خشونت در مناطق لرنشین علیه زنان ازدواج اجباری است. در این شکل از ازدواج دختر بدون رضایت خودش از طرف پدر مجبور به ازدواج می شود به خاطر وجود نظام مردسالارانه، پدران این حق را برای خود قایل هستند که در مورد سرنوشت فرزند دختر خود تصمیم بگیرند. این شکل از ازدواج در اینگونه مناطق مرسوم است.
موارد زیادی اتفاق افتاده است که این دختران به خاطر ناگزیری خانواده شان و یا نظام مردسالارانه به زندگی خشونت آمیزی تن داده و در نتیجه به خودکشی و خودسوزی زنان منجر شده است.
«سحر 23ساله، 16سالگی خود را به یاد می آورد که تازه از راه مدرسه به خانه بازمی گشت داستانی تکان دهنده که سحر را تمام این سالها در اتاقی مچاله کرده است. همان روزهایی که سحر برای آرزوهایش آسمان و زمین را واسطه میکند تا او از ادامه تحصیل منع نشود. اما در همین روزها بود که حرف ازدواج او مانند دو خواهر دیگرش در خانه زمزمه می شود. او سه تار را به طور خودآموز می نوازد و وضیت درسی خوبی هم دارد. سحر نمی خواهد مثل دو خواهر دیگرش در نوجوانی تباه شود و از فراگیری آموزش و تحصیل و تمامی خواسته هایش محروم بماند. از همین رو به شدت با این ازدواج که خواستگار از نزدیکانش «پسرعمویش» هم است، به شدت ایستادگی و مخالفت می کند.
اما تمام ماجرا این نیست؛ سحر در راه بازگشت مدرسه مورد حمله و تجاوز جنسی از سوی پسرعموی خود قرار می گیرد تا او به عقدش درآید، سحر یک روز بعد از ازدواج خود با پسرعمویش دست به خودسوزی می زند و از همان سال تا به امروز بدنی نیمه سوخته از سحر باقی می ماند تا روایت تلخی دیگر از زنان این خطه بر جای بگذارد.»
اینگونه موارد نگران کننده ی خشونت علیه زنان به علت ضعف ساختارهای بومی و فرهنگی در مناطق لرنشین که هیشه خبرساز هستند؛ حکایت از آمار روبه رشدی دارد.
مناطق لرنشین که بافتی مذهبی و سنتی دارند، زنان را در باور سنتی ـ مذهبی ناموس، تابو و ناقص العقل تلقی می کنند و حق ندارند که بدون اجازه حتی حریم خصوصی داشته باشند. هرگاه زنی بدون اجازه همسر، برادر، پدر و تمامی مردان اطراف خود جهت کار و تحصیل بیرون از خانه برود مورد خشونت قرار می گیرد به طوریکه در اغلب موارد زنان از فراگیری آموزش و تحصیل محروم هستند. خشونت علیه زنان به عوامل و زمینه های اجتماعی و فرهنگی در جامعه ارتباط دارد.
براساس ارزش های سنتی و ناموس و تابوپنداری زن، در فرهنگ سنتی زنان مورد بدبینی و بدگمانی هایی قرار می گیرند و هر گاهی که به اثبات برسد که دختری و زنی تخطی اخلاقی و جنسی را مرتکب شده است مورد شدیدترین خشونت قرار می گیرد و خشونت ورزی با زنان براساس ارزش های فرهنگی و اعتقادی جامعه توجیه پذیر می شود.
در فرهنگ اجتماعی مناطق لرنشین به زن به عنوان جنس دوم، ضعیف تر و حقیرتر از مردان پنداشته می شود و بخاطر محدویت هایی که زندگی زنان را تحت الشعاع خود قرار می دهد، زنان نمی توانند در تولید و درآمد اقتصادی جامعه سهم داشته باشند. ذهنیتی شکل گرفته است که زنان ناتوان و ناقص العقل هستند. هویت زن در مناطق سنتی وابسته به مرد تعیین می شود. از زن به عنوان مادر فرزندان، ضعیفه و عاجزه یاد می شود. این پنداشت ها باعث می شود که با زنان برخورد انسانی نشود به طوریکه اگر کوتاهی از جانب زن خانه صورت بگیرد به شدت برخوردهای تحقیرآمیز علیه زنان صورت گرفته و زنان سزاوار خشونت پنداشته شده و مورد خشونت واقع می شوند.
این در حالی است که اگر در اینگونه مناطق دارای بافت سنتی، نهادهای مدافع حقوق زنان فعال باشند و ارگان های رسمی پاسداری از حقوق و امنیت اجتماعی زنان تحت تاثیر گرایش ها، باورهای سنتی و فرهنگ زن ستیزانه قرار نگیرد شاید افرادی که مرتکب بد رفتاری و خشونت با زنان می شوند مورد پیگرد قانونی و جزایی قرار گیرند و برای دادخواهی زنان جدی تر عمل شود.
تا بلکه اینگونه نهادها، نقش یک لنگ در هوای آسمانی را که برای زنان این مرز و بوم جز لاینفک زندگیشان تعریف شذه است را کمرنگ تر کنند و زن را به عنوان جنسی برابر مقابل مردان قرار دهند. نابرابری که سکوت آنها را امروز به مرز خودکشی های پی در پی و سمی ترین مسیر زندگی «خشونت های خانگی، تبعیض ها و تجاوز» کشانده است و قدرت دادخواهی را از آنها سلب کرده است.
من یک زنم و آن پاداش یک لنگ در هوای آسمانی را نمی خواهم. وعده هایی که زن را اسیر می خواهند را نمی خواهم. من به دفاع از حقوق خود و تمامی زنان لرنشین؛ برابری و حقم را به عنوان یک انسان و شهروند درجه یک فریاد می زنم.